...

آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟...

...

آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟...

H...

نگاه میکنم به تو
از این دریچه  غریب
ولی تو با طبیعتت
مرا همی دهی فریب
 
نگاه میکنم به تو
دوباره ، با کمی طمع
ولی تو با نگاه خود
به حس من دهی ولع

نگاه میکنم به تو
به چشم مرد زندگی
ناگاهی از جنس طمع
ولی پر از شوریدگی

نگاه تو پر از قضاء
نگاه من پر از قدر
ولی چه سود جسم تو
نمیکند یاری  دگر ...

چه جذب میکند مراااا
وجود نافع تنت
خطای دید من که نیست
درود بر آفریدنت

چه جذب میکند مرا
سرخی گونه های تو
انار ساوه کی رسد
به رنگ بی ریای  تو

چه جذب میکند مرا
لبان چون شهد گل ت
کجا تواند این عسل
رسد به شیرین لبت

چه میشود تورا کنون
شوی قرین و مست گون
بری به گرمی تنت
مرا به حالت جنون

تو دست بر قلم بری
منم قلم به دستم هست
تو چهره میکشی و من
کنم توا به شعر مست

مصور از وجود تو
به صفحه میکشد قلم
خیال دارد از تنت
به فکرم  آرد این صنم

چه میشود دهی نعم
به مزد شعر بی قلم
یکی دو بوسه از لبت
کمی زیاد شیر گرم

همیشه میکشد غزل
سخاوتم به سادگی
تو را به جرم به بیش و کم
مرا به شوق بردگی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.