...

آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟...

...

آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟...

فاضل نظری

دل بازهم بهانه ی رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیچ کس گرفت






محتشم کاشانی

عمرم ز دیر آمدنت
رفته رفته
رفت...




سارا سمیع

چه می دانی؟

تو را دیدن
ولی نبوییدن؛

تو را دیدن
ولی خاموش ماندن؛

تو را خواستن
ولی نتوانستن...

چه درد ماندگاری است!



رهی معیری

داشتم آرام    ، تا آرامِ جانی  داشتم!


دختری که موهاشو کوتاه میکنه

تصمیم گرفته تو زندگیش تغییر بوجود بیاره
دسته کم نگیرش
وقتی یه دختر از موهاش بگذره یعنی خیلی راحت میتونه از خیلی چیزا بگذره

حمید مصدق

وای، باران
باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟


باب مارلی

تنها بعضی از آدم ها
باران  را احساس میکنند
بقیه فقط خیس میشوند.



مهدی اشرفی

باد
تنهاست
و هر چه را بیشتر می خواهد
بیشتر
از خود دور می کند


سعدی

ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست

هرچه آن به سر آیدم ز دست تو نکوست

ای مرغ ســحر تو صبح برخاسته‌ای
ما خود همه شب نخفته‌ایم از غم دوســت

عباس زارعی

در اندکِ من

تویی فراوان...



...

می خور که صد گناه زاغیار درحجاب
بهتر زطاعتی که به روی وریاکنند

قیصر امین پور

حتی اگر نباشی می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را...

علیرضا بدیع

به اشتیاقِ تو جمعیتی ست در دل من
بگیر تنگ در آغوش   و قتل   عامم کن


فرید صارمی

گفت عشق نه..!
بیا تا همیشه «دوست» بمانیم
دستش را رها کردم ، گفتم ببخشید ما به کسی که برایش روزی چند بار از درون فرو میریزیم ، دوست نمی گوییم...!!



مولانا

خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند
دیوانه کجا خسبد دیوانه چه شب داند

 نی روز بود نی شب در مذهب دیوانه
 آن چیز که او دارد او داند او داند

رهی معیری

درد بی‌عشقی
ز جانم برده طاقت
ورنه من داشتم آرام
تا آرام جانی داشتم....


فریدون مشیری

بیش از این، سوی نگاهٖت، نتوانم نگریست !
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست !
کاش می گفتی چیست؟
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست



حامد عسکری

یک سینه حرف هست، ولی نقطه چین بس است!


فریدون مشیری


نام تو مرا همیشه مست می‌کند
بهتر از شراب،
بهتر از تمام شعرهای ناب!

فریدون مشیری


بگذار تا ببوسمت
ای نوشخندِ صبح

بگذار تا بنوشمت
ای چشمه‌ی شراب

بیمار خنده‌های توام
 بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی
گرم تر بتاب...

مولانا

برخیـــــز
و صبوح را برنجان...

ای روی تو آفتاب رخشــــان!

سعدی

غمِ دل با تو نگویم که نداری غمِ دل


با کسی حال توان گفت که حالی دارد...

بیدل دهلوی

انداخت خیالت،
ز کجایم،
به کجاها...




مولانا

راست بگو نهان مکن
    پشت به عاشقان مکن

چشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو!

هوشنگ ابتهاج

‌چه مُبارک اسٖت این غَـم کـه تـو در دِلم نهادی

به غَمت که هرگز این غَم ندهم به هیچ شادی

رویا شاه حسین زاده

دنبال کسی نگرد
که دارد غرق می شود
مرا که اینقدر آرام روی صندلی نشسته ام
و دارم  چای مینوشم
نجات بده.


مولانا

هر که گوید او منم او من نشد
خوشه ی او لایق خرمن نشد
من مشو از من بشو تا من شوی
خوشه شو تا لایق خرمن شوی


فروغ فرخزاد

بی آنکه بخواهم تمام شدی
همانطور که...
بی آنکه بخواهم...
تمام من شده بودی!


حافظ

چو مستم کرده ای


          مستور منشین!

شفیعی کدکنی

در دورترین فواصلِ هستی


نزدیک‌ترین مخاطب من باش