همین یک شعله آتش میزند انبارِ کاهم را
اتاق با مرگم کنار آمد
تو نیامدى/ روی شب را سفید کرد:
سفیدش به موهایم می آید/ سفیدش روى کله ى هنوز؛ پیر شد/ سراغت را سپرده ام از زمستان و مهدی اخوان بگیرد:
ثالثش نکبت بود /ثالثش به جهان می گفت اتاق کوچک /یخ زده بود لای سبیلش پرنده/ چسبیده بود به حنجره اش پرواز (شادی روحش بالهایتان را به هم بزنید!)
تو باران شده بودى/ خیس شد من
تو آنقدر باریدى
جوانه زد قافیه از پیراهن.
وسط صحبت هاى باد گفتى باده
مست کردیم
وزیدم روى لبهات/ با پاى پیاده
مست کردیم
پیاده رو آشوب شد: تو دنده دنده مى کشیدیٓم/گفتى این روزها که مرد پیدا نمى شود/ ما به یک مشت دندان درد سوارى مى دهیم/ ماهیها به تنگ آمده اند/ ماهى ها به تُنگ مى گویند اتاق بزرگ/ دریا خراب است روى سرمان/ مثل روسپیه نزدیکى مى کنیم/ چشمش چخوف دارد/روسپیه ابرش شلوار نمى پوشد
- لم داد زیر سرمان آشوب-
وسط صحبت هاى تو تلو خوردم: این که مستم تو را بوسید تقصیر مست ام بود/این که هولکى شدم روى لبهات تقصیر تلو بود
که بوقش یکسره شده روى چشمهات
اگرنه هوشیارم همانجا باید جان مى داد
که مجبور نباشم این همه سال و دال را به هم ببافم
که تو به مدلول هایم بگویى دندان درد
همه ى این سال ها هجیت کردم
تو سى و دو بار مرا کشیدى
سى و دو بار افتادم توى کاسه ى تتق
آه نگفتم/
من به درک
جواب این دال هاى ملول را چه مى دهى؟!
که خیمه زده اند کنار لبهات/ دمق
کوهستان را ببین!
ثالثش نوک قله را سفید کرد
ثالثش قافیه دارد انبوه
من مى لرزم از سرما
روسپیه هر روز به اشکهایم تجاوز مى کند
( ما را دوشیده است اندوه)
یک بار دیگر /تو فقط یک بار دیگر باش
سال سال
دال دال
من را بکش!
-باور کن آه نمى گویم-
................،
لیوانِ آبی ست که هر شب بالای سر میگذارم
نیمه شب از خوابِ نداشتنت میپَرم
جرعه ای می نوشمت
آرامم میکند
و این داستان ادامه دارد....